تاریخچه Iansã: itans درباره orixá با Exu، Xangô، Ogun و موارد دیگر!

  • این را به اشتراک بگذارید
Jennifer Sherman

چگونه تاریخ Iansã را بدانیم؟

Iansã orixá نماینده حرکت، آتش، جابجایی و نیاز به تغییر است. او همچنین بیانگر تفکر سریع، وفاداری، شجاعت، صراحت، دگرگونی های مادی، مبارزه با بی عدالتی ها و پیشرفت های تکنولوژیکی و فکری است. علاوه بر کمک به تعادل اعمال انسان.

در کاتولیک Iansã به دلیل تأثیر آن بر رعد و برق و طوفان با سانتا باربارا مرتبط است. قدیس به دلیل انتخاب دین توسط پدرش به قتل رسید و پس از مرگش صاعقه به سر قاتل او اصابت کرد. او در 4 دسامبر، همان روزی که وفاداران اومباندا به یانسا هدایایی می‌دهند، تجلیل می‌شود.

در این مقاله جزئیات تاریخ یانسا و ایتان‌های او را خواهید آموخت. آن را ببینید!

داستان Iansã

فرقه Iansã در نیجریه، در سواحل رودخانه نیجر آغاز شد و همراه با مردم برده شده به برزیل رسید. ایانسا در دوران جوانی خود بسیار ماجراجو بود و با پادشاهی های مختلف آشنا شد و همچنین اشتیاق چندین پادشاه بود، اما برای زنده ماندن در این مکان ها به حیله گری و هوش زیادی نیاز داشت. آنچه را که در طول زندگی ایانسا اتفاق افتاده است را در زیر بررسی کنید.

ایانسا پیشنهادی برای بچه دار شدن می دهد

این داستان می گوید که ایانسا نازا بود و خیلی می خواست بچه دار شود، بنابراین او به دنبال بابالاوو رفت تا او را دنبال کند. برای مشورتپیشگوی ایفا و او به او توصیه کرد که برای اجداد یک لباس قرمز بسازد، و اینکه او هنوز باید یک قوچ قربانی کند.

یانسا همه کارهای لازم را انجام داد و با موفقیت 9 فرزند به دنیا آورد، اما از او منع شد. گوشت گوسفند بخور پس از تولد فرزندانش، او به عنوان مادر ارواح آبا و اجدادی و سلطه گر اگونگان ها شناخته شد که ارواح افراد بسیار مهمی هستند که به زمین باز می گردند.

Iansã و خیانت گوسفند

یک روز Iansã بسیار غمگین بود و Euá می خواست بداند چه اتفاقی افتاده است. او بی وقفه شروع به گریه کرد و گفت که قوچ به او خیانت کرده و تقریباً به قیمت جانش تمام می شود. ایانسا توضیح داد که برای زنده ماندن و فرار باید خود را در مزرعه به یک کدو تنبل تبدیل می کرد و برای همیشه قدردان کدو تنبل ها بود.

گوسفند طوری رفتار می کرد که گویی وفادارترین دوست او بود، اما در واقع او مرتکب بزرگترین خیانت شد او دشمنان ایانسا را ​​به جایی برد که او قبلاً در آن اقامت داشت. Iansã بسیار ساده لوح بود و برای او بسیار سخت بود که بپذیرد دوستش می خواهد او را بمیرد.

Iansã دختر Odulecê

Odulecê یک شکارچی بود که در سرزمین های Keto زندگی می کرد. دختری را برای بزرگ کردن برد و او را دختر خود کرد. او بسیار باهوش و سریع شناخته شده بود. بچه Iansã بود. به روش خودش، او به زودی مورد علاقه Odulecê شد، که او را به ارمغان آورددر دهکده برجسته بود.

اما یک روز Odulecê درگذشت و Iansã را بسیار غمگین کرد. او برای احترام به پدرش، تمام آلات شکار او را برداشت و در پارچه ای پیچید، تمام غذاهای لذیذی که او بسیار دوست داشت پخت، هفت روز رقصید و آواز خواند و آواز او را با باد پخش کرد.

Iansã and the پوست گوسفند

یانسا دوست داشت به شکل گوسفند دربیاید، اما یک روز بدون پوست حیوان بود. اوکسوسی وقتی او را دید خیلی زود عاشق شد و وقتی با او ازدواج کرد پوست گوسفند را پنهان کرد تا از او فرار نکند. آنها با هم 17 فرزند داشتند، اما اوده یک همسر اول به نام اوکسوم داشت که همه فرزندان یانسا را ​​بزرگ کرد.

از آنجایی که آکسوم از بچه ها مراقبت می کرد، ایانسا در خانه اوده زندگی می کرد، اما یک روز آنها آنها بیرون افتادند و آکسوم نشان داد که پوست گوسفندش کجا پنهان شده است. بنابراین، ایانسا پوست او را گرفت و دوباره شکل حیوانی خود را به خود گرفت و فرار کرد.

Iansã/Oiá - رقصنده

در یک مهمانی که همه اوریکساها حضور داشتند، Omulu-Obaluae با کلاه خود ظاهر شد. پوشال. از آنجایی که او قابل شناسایی نبود، هیچ زنی حاضر نشد با او برقصد، اما ایانسا تنها شجاعی بود که می رقصید و همانطور که می رقصید، باد می وزید، در آن زمان بود که نی ها بلند شدند و همه دیدند که اوبالوئه است.

اوبالوئه مردی خوش تیپ و خوش تیپ بود همه از زیبایی او شوکه شده بودند. او با Iansã بسیار خوشحال بود و به عنوان پاداش او را به اشتراک گذاشتپادشاهی با او Iansã ملکه ارواح مردگان شد، او آنقدر خوشحال بود که می رقصید تا قدرت خود را به همه نشان دهد.

Itans and Legends of Iansã

Itans افسانه هایی هستند که اعمال orixás را بگویید. این داستان ها در طول نسل ها ماندگار می شوند و به همان شیوه ای که در گذشته بوده اند روایت می شوند. افسانه های Iansã را بررسی کنید.

Iansã و Oxóssi

Oxóssi به دلیل شکارچی بزرگ و پادشاه دهکده خود شناخته شده بود. او به شدت عاشق یانسا بود و خالص ترین عشق خود را به او داد. او فنون شکار را به او یاد داد تا نه او و نه فرزندانش گرسنه نمانند.

او همچنین به او قدرت تبدیل شدن به گاومیش را داد، زیرا این امر باعث می‌شود او حتی بیشتر از خود محافظت کند. یانسا شوهرش را بسیار دوست داشت، به طوری که او را در قلب خود جاودانه کرد و به خاطر همه چیزهایی که به او داد سپاسگزار بود، اما برای ادامه مأموریتش مجبور شد ترک کند.

ایانسا و لوگون-اده

شاه Logun-Edé ارباب جنگل ها بود و قدرت زیادی بر آنها داشت. به ایانسا او شدیدترین عشق و قدرت برداشتن میوه های بسیار آبدار را از آبشارها داد تا بتواند فرزندانش و خودش را سیر کند.

ایانسا مانند آکسوسی هرگز لوگون-اده را فراموش نکرد، زیرا او نیز عاشق بود. او بسیار سپاسگزار بود و برای تمام مراقبت هایی که از او کرد تا ابد سپاسگزار بود، اما او به سفر خود ادامه داد و به پادشاهی بعدی رفت.

Iansã و Obaluaê

Iansã وارد شدند.به پادشاهی Obaluaê که می خواهد اسرار آن را کشف کند و همچنین چهره آن را ببیند، زیرا فقط مادرانش آن را دیده بودند. یانسا برای او می رقصید و سعی می کرد او را اغوا کند، درست مثل دیگران، اما فایده ای نداشت. اوبالوائه هرگز با کسی رابطه نداشته است، بنابراین ایانسا نتوانست او را جذب کند.

یانسا که می بیند کار نمی کند، حقیقت را به او می گوید و به او می گوید که فقط می خواهد چیزی از پادشاه یاد بگیرد. بنابراین، او به او می آموزد که با اگان ها زندگی کند و آنها را کنترل کند.

ایانسا و زانگو

پادشاه زانگو که به عنوان قاضی بزرگ شناخته می شود، از قبل یانسا را ​​می شناخت، اما این زمانی بود که او وارد آن شد. در پادشاهی او بود که عاشق شدند و متعاقباً ازدواج کردند. پادشاه دو همسر دیگر داشت، یکی از آنها Oxum بود، زنی زیبا که باعث حسادت یانسا شد.

Xangô به او عشق ابدی و مقام عالی عدالت، قدرت استفاده از افسون ها و تسلط بر اشعه ها داد. . ایانسا آنقدر او را دوست داشت که وقتی زانگو درگذشت، از او خواست که او را نیز ببرند تا در کنار عشق بزرگش تا ابد زندگی کند.

ایانسا و اوگون

در ماجراجویی های خود، ایانسا پادشاهی را یافت. اوگون که پادشاهی بسیار دوستانه بود که مسحور زیبایی زن جوان و نشاطی بود که از او سرچشمه می گرفت. ایانسا در پادشاهی خود بود تا چیزهایی را که نمی دانست بیاموزد.

او عشق بزرگ اوگون بود و با هم صاحب 9 فرزند شدند، اوگون یک شمشیر زیبا و قدرتمند به عنوان هدیه به او داد.میله مسی. او همه چیزهایی را که می دانست به او آموخت و ایانسا از او یاد گرفت تا از خود دفاع کند و از صالحان محافظت کند.

ایانسا و اکساگویان

پادشاه اوکساگویان سازنده جوانی بود که بسیار مورد علاقه مردمش بود، ایانسا نیز رفت. به پادشاهی خود در جستجوی دانش. علاوه بر عشق مرد جوان، او سپر بسیار قدرتمندی به دست آورد، اوکساگویان به او آموخت که از آن به نفع خود و همچنین به نفع متحدان و دستیارانش استفاده کند.

ایانسا برای مدت طولانی او را بیش از حد دوست داشت، و دیگران نیز همینطور، او آن را در قلب خود جاودانه کرد تا به عنوان نوعی قدردانی از هر آنچه اوکساگویان به او آموخته بود. پس از خداحافظی، او مانند باد رفت.

Iansã و Exu

King Exu به دلیل احساس عدالت و پیام آور اوریشاها مشهور است. او همچنین ایانسا را ​​به عمیق ترین شکل ممکن دوست داشت و قدرت او را بر آتش به او بخشید. او همچنین می‌دانست که چگونه خواسته‌های خود و فرزندان دلبندش را از طریق جادوی خیر برآورده کند.

یانسا که همیشه بسیار دوست‌داشتنی بود، عشق اگزو را پذیرفت و آن را در قلب خود جاودانه کرد، یک بار دیگر شکلی از قدردانی برای دانش و مراقبت به دست آمده.

Iansã و Ibejis

ایبجی ها اصطلاحی هستند که برای نامیدن کودکانی که یانسا به دنیا آورده، اما با انداختن آنها به آب رها شده اند، استفاده می شود. . این کودکان توسط آکسوم به فرزندی پذیرفته شده و بزرگ شدند که برای آنها بسیار متأسف بود. او آنها را طوری بزرگ کرد که گویی فرزندان خودش هستند و به آنها عشق و محبت زیادی می داد.

به دلیلبنابراین، ایبیجی ها در مراسمی که به طور خاص برای Oxum انجام می شود یا همچنین در قربانی هایی که به الهه انجام می شود سلام می کنند.

Iansã and Omulú

Omulú پادشاهی بود که آثار آبله در سراسر بدن خود داشت و این ظاهرش را زشت کرد او به یک مهمانی پادشاه دعوت نشد، دقیقاً به دلیل ظاهرش، اما اوگون برای مرد جوان متاسف شد و از او دعوت کرد که به جشن برود. مرد جوان شروع به رقصیدن کرد و بادی که آنها را درگیر کرد باعث شد کاهی که او را پوشانده بود، پرواز کرد.

باد جادویی ایانسا همه زخم های اومولو را التیام بخشید، بعداً آنها برای همیشه با هم دوست شدند و از او قدرت سلطه بر کل پادشاهی او را دریافت کرد.

Iansã و Oxalá

Iansã روحیه جنگجوی بسیار خوبی دارد و هنگامی که Oxalá در یک نبرد به کمک نیاز داشت، او آنجا بود. امیدوارم او منتظر کمک سایر اریکساها بود، اما هیچ کس نتوانست خواسته های او را برآورده کند.

او از اوگون، ارباب اسلحه ها، خواست که به او کمک کند، اما اوگون نتوانست اوکسالا را راضی کند. Iansã سپس پیشنهاد داد که در ساخت سلاح‌ها با دمیدن آتش برای جعل آنها کمک کند.

ملکه ایانسا داستانهای افسانه ای دارد و در همه آنها می توان شجاعت و اراده او را درکسب قدرت و دانش بیشتر و بیشتر همیشه بسیار جذاب، کاریزماتیک و قوی است، هر کسی که به او نگاه می کند خیره می شود.

خلق و خوی او خیلی آسان نیست، نبوغ قوی است، همانطور که می توان در داستان هایش دید که ایانسا شخصیت بسیار مشخصی دارد، اما اعمال و دعواهای او نتیجه می دهد. Iansã نماد زن جنگجو است که برای ماندن در خانه یا مراقبت از خانه ساخته نشده است. او عزم و شجاعت برای پیروزی در زندگی و رسیدن به اهدافش را از خود نشأت می‌دهد.

او مسلماً نمونه‌ای است که باید از آن پیروی کرد و انرژی و نشاط او باید روزانه توسط فرزندانش احساس شود، آنهایی که او را به عنوان یک اوریکسا دارند و همچنین برای کسانی که با تاریخ و قدرت آن آشنا می شوند.

من به عنوان یک متخصص در زمینه رویاها، معنویت و باطن گرایی، به دیگران کمک می کنم تا معنای رویاهای خود را پیدا کنند. رویاها ابزار قدرتمندی برای درک ضمیر ناخودآگاه ما هستند و می توانند بینش های ارزشمندی را در زندگی روزمره ما ارائه دهند. سفر شخصی من به دنیای رویاها و معنویت بیش از 20 سال پیش آغاز شد و از آن زمان تاکنون به طور گسترده در این زمینه ها مطالعه کرده ام. من مشتاق به اشتراک گذاشتن دانش خود با دیگران و کمک به آنها برای ارتباط با خود معنوی خود هستم.